و یادت هست در یک عصر پاییزی چه ها کردی
مرا تنهای تنها با دلی غمگین رها کردی
گذشتی نرم نرمک از نگاهی مانده در باران
چرا با روح سرگردان من اینگونه تا کردی
تمام شعر هایم را برایت یک به یک خواندم
بگو دیوان شعرم را چرا ماتم سرا کردی
همین امشب دلم می میرد از احساس تنهایی
چه می داند کسی شاید به مرگم اعتنا کردی